با این کار احتمال رسیدن به آنچه می خواهی بیشتر است
یکی از همکاران من با پسر بچه شش ساله اش در حال پیاده روی بود، قبل از اینکه از خیابان عبور کنند از پسرش پرسید:"می خواهی دستت را بگیرم؟" پسرش گفت: "نه" پدر پاسخ داد: "لطفاً دست مرا بگیر" و پسرش دستش را به او داد.
این داستان یک روش ارتباطی قدرتمندی را نشان می دهد که من در سمینارهایم تدریس می کنم.
استفاده از یک جمله مستقیم و قاطع (مثل " لطفاً دست مرا بگیر") منظور شما را رسانده و در نتیجه احتمال رسیدن به هدفتان بیشتر می شود، بخاطر اینکه روشن و مستقیم حرفتان را زده اید.
استفاده از یک سوال (مثل" می خواهی دستت را بگیرم؟") که راه ملایمتری برای بیان نظر شما است، برای دیگران حق انتخاب می سازد، و ممکن است شما را به هدفتان نرساند، چون به طور واضح منظورتان را نگفته اید.
بعد از دو ساعت جلسه در مورد یک پیشنهاد یا طرح جدید، یک مدیر فروش به همکارش گفت: "می خواهید برای ناهار به رستورانی برویم تا جزئیات را با هم نهایی کنیم؟" با استفاده از این سوال، به فرد مقابل قدرت تصمیم گیری می دهید تا بسادگی بگوید "نه". اگر به او می گفت: " بیایید برای نهار به فلان رستوران برویم و جزئیات این طرح را نهایی کنیم" شاید به پاسخی که می خواست می رسید.
به روش بیان نظرات و درخواستهای خود توجه کنید. شاید در الگویی از سوالات مشخص بیافتید و در نتیجه مجبور شوید از قدرت خود صرفنظر نمایید. حتی در مقابل رئیستان هم می توانید به شکل مؤدبانه از یک جمله مستقیم و قاطع استفاده نمایید. به تفاوت بین "می خواهم هفته آینده به این کنفرانس بروم" و دلایل خود را گفتن، در برابر " می توانم هفته آینده به این کنفرانس بروم؟" توجه کنید.
نکته تأمل برانگیز
استفاده از جملات مستقیم و قاطع فقط برای محیط کاری نیست که عمل می کند:
- چند سال پیش، زمانی که در حال راه رفتن در تفرجگاه ساحلی آتلانتیک سیتی بودم، به شوهرم گفتم: "عزیزم، بیا امشب به کازینو برویم" او پاسخ داد: "باشه" . قدری جلوتر رفتیم و سپس از روی کنجکاوی گفتم: "عزیزم، اگر از تو پرسیده بودم که می خواهی امشب به کازینو برویم؟ چه می گفتی؟" او فوراً و با صراحت گفت: "نه".
- خانمی بعد از یادگرفتن این تکنیک ارتباطی شروع کرد به شوهرش این جمله را گفتن:" من به پول نیاز دارم" و در جا پول نقد دریافت می کرد. در حالیکه قبلاً برای این کار از او می پرسید: "می تونی یه مقدار پول بهم بدی؟" و یک بحث بر سر آن در می گرفت.
منبع: ملزومات اتیکت کسب و کار (باربارا پچر)